سعد بن عبداللّه قمي حکايت نمايد:
روزي متجاوز از چهل مسئله از مسائل مشکل را طرح و تنظيم نمودم تا از سرور و مولايم حضرت ابومحمّد امام حسن عسکري صلوات اللّه عليه پاسخ آن ها را دريافت نمايم.
از شهر قم به همراه بعضي دوستان حرکت کرديم، هنگامي که وارد شهر سامراء شديم به سوي منزل آن حضرت روانه گشته؛ و پس از آن به منزل رسيديم و اجازه ورود گرفتيم، داخل منزل رفتيم.
همين که وارد شديم، ديدم مولايم همچون ماه شب چهارده در گوشه اتاق نشسته است و کودکي خردسال را - که چون ستاره مشتري مي درخشيد - روي زانوي خود نشانيده بود.
امام عسکري عليه السلام به ما اشاره نمود که جلو بيائيد و در نزديکي ما بنشينيد.
ادامه مطلب ...